سناریو بنگچان

[وقتی باهم رفتین ساحل و ...]
ساحل شلوغ نبود، ولی زنده بود. صدای موج‌ها با خنده‌ی چند نفر قاطی شده بود و باد ملایمی می‌اومد که موهاتو می‌ریخت جلوی صورتت.
چان دمپاییاشو تو دستش گرفته بود و پاشو تو شن‌ها فرو می‌کرد، انگار اولین‌باره ساحلو می‌بینه.
— هی… چرا شن این‌قدر حس خوبی می‌ده؟
خندیدی+ خیلی خوبه
با لبخند شیطنت‌آمیزش نگاهت کرد. دمپاییاشو گذاشت و پوشید؛ راه افتادین کنار آب. هر بار موج نزدیک می‌شد، چان یه قدم عقب می‌رفت و می‌خندید.
— نه نه نه! من آماده نبودم!
+لیدر گروهی که از موج فرار می‌کنه؟
دستشو برد بالا. —من شجاعم، فقط کفشم خیس نشه.
یهو آب خورد به پاتون، چان خندید و ناخودآگاه دستتو گرفت.
— اههههه خیس شد
+چانی خب معلومه خیس میشه
دستش گرم بود. خودش هم متوجه شد، ولی ول نکرد.
—بیا اونجا بشینیم.
روی شن‌ها نشستین. چان کلاهشو برداشت، موهاشو بهم ریخت و نفس عمیقی کشید.
— این دقیقاً همون چیزیه که لازم داشتم.
نگاهتو بهش دادی .
— چی؟
_کنار تو خود واقعیمم ، نه لیدر ، نه آیدل که باید همه جا حواسشو جمع کنه
چند لحظه بعد، موبایلشو درآورد، از دریا عکس گرفت، بعد یهو دوربینو آورد سمتت. —اوووو، تکون نخور این نور عالیه.
لبخندی زدی و ژستی گرفتی ،
بعد از عکس، خودشو انداخت تو بغلت.
چرخید سمتت،
— ولی واقعاً… وقتی کنارمی، ذهنم ساکت می‌شه.
بهش نگاه کردی و دستتو لای موهاش بردی؛
خورشید داشت می‌رفت پایین. نور نارنجی روی صورتش افتاده بود و چان چشم‌هاشو ریز کرد.
—سردت نیست؟
قبل از اینکه جواب بدی، رویی لباسشو انداخت روی شونه‌هات.
— بحث نکن. من لیدرم.
خنده ای کردی . +خیلی زورگویی
_کاملاً.
چند ثانیه فقط نشستین. بعد آروم گفتی: +می‌دونی؟ از این روزا باید بیشتر بسازیم.
— هوم ؟کدوما؟
+اونایی که بعداً یادمون بیاد و لبخند بیاد رو صورتمون
دستتو فشار داد. — این یکی‌ قطعاً می‌مونه.
و راست می‌گفت. امروز… دقیقاً همون چیزی بود که دل می‌خواست !
.
.
.
M☆Q

#استری_کیدز #سناریو #فیکشن #لینو #مینهو #هان #هیونجین #چانگبین #جونگین #فلیکس #بنگچان #سونگمین
دیدگاه ها (۱)

سناریو بلک پینک

بلک پینک

سناریو چانگبین

سناریو لینو

ماسه ها قهوه ای رنگ به دخترک احساسی فراتر از ارامش میبخشیدند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط